۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

خاطره‌ها

بابا نمي‌خوام يادم بياد، مگه زوره؟! بداش عصاب آدم‌و خورد مي‌كنه، خوباشم حسرت به دلت مي‌ندازه...

كاشكي آلزايمر مُسري بود، مي‌رفتم خانه سالمندان آلزايمر مي‌گرفتم، راحت مي‌شدم!

من نمي‌فهمم چرا آدم مي‌تونه يه چيزيو نبينه اگه نخواد، اما نمي‌تونه يه چيزي يادش نياد! اصلاً كاشكي آدم و موجودات زنده در جهت بهتر زندگي كردن تكامل پيدا مي‌كردن تا در جهت بيشتر باقي موندن! اون طوري شايد اون مكانيزم فراموشي دلبخواهي رو الان من داشتم.
ديگه دارم چرت مي‌گم!

و در آخر هم به قول آقاي كوته‌نويس، شكست عشقي باعث شاعر شدن ما هم شد:

اي كاش من هم چون RAM بودم              با Reset گشتن پاك مي‌شد كلم!

بروز رساني شده:
به علت ابراز علاقه‌ي يكي از دوستان قديمي به شاعر شدن من، اين بيت هم به شعر قبليم اضافه كردم!

خوشا به حالت، اي RAM ِ رSD               كه راه غم را بر خود تو بستي
اي كاش من هم چون RAM بودم              با Reset گشتن پاك مي‌شد كلم!

۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه

خيابان پارك كردن ممنوع، يك عالمه ماشين جريمه الصاق شده و يك جاي پارك

فرض كنيد شما يه جايي 1 ساعت كار داريد و تو خيابونش كلاً پارك كردن ممنوعه. مي‌بينيد كه همه ماشين‌هايي كه پارك كردن هم جريمه شدن ولي اون وسطا يه جاي پارك خالي پيدا مي‌شه...

چي كار مي‌كنيد؟

الف) با خيال راحت پارك مي‌كنيد مي‌ريد و فكر مي‌كنيد چون آقا پليسه اومده همرو جريمه كرده به اين زوديا برنمي‌گرده!
ب) پارك مي‌كنيد و جريمه‌ي ماشين جلويي رو مي‌ذاريد زير برف پاك كن خودتون، بعد كه برگشتيد مي‌ذاريد سرجاش!
ج) يكي از 10 تا جريمه‌اي كه پرداخت نكرديد و از بقيه نوتر رو مي‌ذاريد زير برف پاك‌كن‌تون!
د) هيچكدام

من تا حالا به گزينه‌ي الف عمل مي‌كردم، ديروز به گزينه‌ي ب عمل كردم، اما از اين به بعد به گزينه‌ي ج عمل مي‌كنم!

اگه ايده‌ي ديگه‌اي هم داريد بگيد ياد بگيريم! ;-)

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

عكس با شورت ورزشي


آقاي مالكي، من و حسننيم ساعت دو! اگه تونستيد منو پيدا كنيد!انجام حركات سخت به مدت 1 ساعت


چند هفته مي‌شه كه به پيشنهاد ميثم مي‌ريم ورزشگاه شهيد كشوري و ورزش مي‌كنيم. آقاي مالكي كه خيلي كارش درسته از سال 1365 تا حالا به صورت مداوم هر شب ساعت از 7 تا 9 مردم رو ورزش مي‌ده! ما روزهاي فرد مي‌ريم ولي اون طوري كه ما شنيديم روزهاي زوجش كه  البته ما رو راه نمي‌دن آدم‌هاي سياسي و اون‌هايي كه حدود 10-20 ساله تجربه دارن ميان.

آقاي مالكي رو شايد توي تلويزيون ديده باشيد، حتي يه مدت مربي بدنسازي تيم ملي بوده و نكته‌ي جالبش اينه كه هنوز كلي مطالعه مي‌كنه حتي از روي اينترنت و حركت‌هاي جديد ياد مي‌ده. به هر حال من احساس خوبي نسبت بهش دارم، شايد واسه اينه كه منو ياد John Locke مي‌ندازه.

روال تمرين هم اين طوريه كه اول يه ربع گرم مي‌كنيم، بعد نيم ساعت مي‌دوييم (اينجاش خيلي سخته)، بعد هم به مدت يك ساعت حركت‌هاي مختلف كه يه چيزي بين ايروبيك و يوگا ست انجام مي‌ديم. در كل به نظر من جالب مياد.

حسن هم يك هفته‌س كه باهامون مياد. آقاي رحيم‌خاني هم قول داده از هفته‌ي ديگه بياد. از دوستان عزيز هم دعوت مي‌شه اگه تونستن، با تشريف فرمايي خود موجبات خوشحالي كساني كه از تشريف فرمايي آن‌ها خوشحال مي‌شوند (من جمله ما) را فراهم آورند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

ابهام در نوشتن اعداد به حروف در فارسي

وقتي داشتم با پسر عموم ايليا كه كلاس اول راهنماييه رياضي كار مي‌كردم فهميدم كه تو نوشتن اعداد به حروف در فارسي ابهام وجود داره. مثلاً يك هزارو بيست و سه صدم هم مي‌تونه 1000/23 باشه و هم ‌1020/03! عجيبه كه تا حالا دقت نكرده بودم.

بروزرساني شده: بهتره بگم تو خوندن اعدادِ به حروف نوشته شده ابهام وجود داره، نه تو نوشتن اعداد به حروف!

۱۳۸۸ فروردین ۳۱, دوشنبه

كاراي سخت 2

يكي از سخت‌ترين كارا اينه كه بخواي به يكي خبر مرگ يكي از نزديكانش رو بدي و با توجه به اين همه جكي كه در اين زمينه وجود داره، بتوني بدون اينكه خنده‌ت بگيره اين كارو بكني!

۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

جواب سلام واجب است...

- سلام
- واجب

قصه‌ي شيرين «ربط داشتن» و «دليل شدن»

خيلي چيزا به خيلي چيزاي ديگه ربط دارن و خيلي چيزا دليل چيزاي ديگه مي‌شن. مثلاً اينكه هوا سرد بشه به اينكه ما سرما بخوريم ربط داره، اما اينكه هوا سرد بشه دليل نمي‌شه كه ما سرما بخوريم!
شايد تا حالا شده باشه كه يه چيزي بگيد و طرف مقابل بگه:
- نه، اين كه دليل نمي‌شه!
و شما ادامه بديد:
- آره، ولي ربط داره!
- آره خوب، اما اين دليل نمي‌شه!
- باشه ولي ربط كه داره!
...
و اين مكالمه تا وقتي كه يكي از طرفين خسته بشن ادامه داره. علت يه همچين مكالمه بي‌فايده‌اي، وجود اين حقيقت بازگشتيه:
«ربط داشتن» و «دليل شدن» به هم ربط دارن ولي اين دليل نمي‌شه!