بابا نميخوام يادم بياد، مگه زوره؟! بداش عصاب آدمو خورد ميكنه، خوباشم حسرت به دلت ميندازه...
كاشكي آلزايمر مُسري بود، ميرفتم خانه سالمندان آلزايمر ميگرفتم، راحت ميشدم!
من نميفهمم چرا آدم ميتونه يه چيزيو نبينه اگه نخواد، اما نميتونه يه چيزي يادش نياد! اصلاً كاشكي آدم و موجودات زنده در جهت بهتر زندگي كردن تكامل پيدا ميكردن تا در جهت بيشتر باقي موندن! اون طوري شايد اون مكانيزم فراموشي دلبخواهي رو الان من داشتم.
ديگه دارم چرت ميگم!
و در آخر هم به قول آقاي كوتهنويس، شكست عشقي باعث شاعر شدن ما هم شد:
اي كاش من هم چون RAM بودم با Reset گشتن پاك ميشد كلم!
كاشكي آلزايمر مُسري بود، ميرفتم خانه سالمندان آلزايمر ميگرفتم، راحت ميشدم!
من نميفهمم چرا آدم ميتونه يه چيزيو نبينه اگه نخواد، اما نميتونه يه چيزي يادش نياد! اصلاً كاشكي آدم و موجودات زنده در جهت بهتر زندگي كردن تكامل پيدا ميكردن تا در جهت بيشتر باقي موندن! اون طوري شايد اون مكانيزم فراموشي دلبخواهي رو الان من داشتم.
ديگه دارم چرت ميگم!
و در آخر هم به قول آقاي كوتهنويس، شكست عشقي باعث شاعر شدن ما هم شد:
اي كاش من هم چون RAM بودم با Reset گشتن پاك ميشد كلم!
بروز رساني شده:
به علت ابراز علاقهي يكي از دوستان قديمي به شاعر شدن من، اين بيت هم به شعر قبليم اضافه كردم!
خوشا به حالت، اي RAM ِ رSD كه راه غم را بر خود تو بستي
اي كاش من هم چون RAM بودم با Reset گشتن پاك ميشد كلم!